علی شیرین عسل

  سلام پسرم امروز یکم وقتم ازاد بود اومدم پای لپ تاب تا از شیطونیات یکم بنویسم 5شنبه میخواستم کیک درست کنم که بابات از بیرو اومد با هم بخوریم در حال کیک درست کردن بودم که دیدم از بیرون یه صداهای شنیده میشه اومدم بیرون دیدم گل پسرمون رفته روی سطل اشغال که دستش به مایع دستشویی برسه دستش رو کرده بود داخل مایع بعدش زده بود به کل صورتش درو دیوار رو کرده بود مایع دستشویی بعد کم کم چشماش سوخت شروع کرد به گریه کردن حالا که خوب شد اومد سراغ فضولی میگفت من باید ارد بریزم من باید هم بزنم خلاصه اون روز خیلی شیطونی کرد اخر شب هم خسته کوفته خوابید قربون اون شیطونیات     ...